Sunday, June 8, 2014


۰
پرسش هایی از متفکر دوم جهان (؟)
عبدالحفیظ منصور
 
در قانون اساسی برای رئیس جمهور افغانستان گفته شده است: " تنها حامل تابعیت افغانستان باشد". مساله این است که زندگی چندین ساله شما در امریکا پرسش برانگیز است؛ باید فهمید که در این مدت چگونه در امریکا اقامت داشتی و در نبود تابعیت دوم، کار و فعالیت خویش را چگونه دنبال می کردی؟
تاریخ انتشار : يکشنبه ۱۸ جوزا ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۱9
 
پرسش هایی از متفکر دوم جهان (؟)
 

قرار است که به تاریخ ۲۴ جوزای سال روان دور دوم انتخابات ریاست جمهوری برگزار گردد. در این دوره رقابت میان آقایان دکتر عبدالله عبدالله دارای ۴۵ درصد آرا و دکتر اشرف غنی احمدزی، دارنده ۳۱ درصد آرا صورت می گیرد. جای خرسندی است که مردم سرزمین مان بوسیله انتخابات در پرتو قانون اساسی زعیم کشور شان را تعیین می دارند. اما همین قانون اساسی این حق را به مردم افغانستان داده است تا از نامزدان ریاست جمهوری پرسش هایی داشته باشند تا مردم در روشنی کامل به پای صندوق های رأی بروند و رأی خود را استعمال کنند.
آقای اشرف غنی احمدزی به تکرار از مناظره؛ آن هم مناظره های مفصل حرف می زند که امری مفید و لازمی بوده و برای رای دهندگان بس مفید می باشد ولی پیش از آن مهمتر این خواهد بود که به اتهاماتی که بر ایشان وارد است پاسخ ارائه کند و خود را تبرئه بدارند. در این صورت هم جناب ایشان نفع بیشتر خواهند برد و هم مردم افغانستان.

پرسش اول:
در قانون اساسی برای رئیس جمهور افغانستان گفته شده است: " تنها حامل تابعیت افغانستان باشد". 
شما عالیجناب، اسنادی ارائه کرده می توانید تا مردم افغانستان مطمئن گردند که تابعیت دومی ندارید؟ شاید بگویید که دیگران اسنادی دال بر دو تابعیته بودن او را پیشکش بدارند تا زمینه طرح این سئوال بمیان آید.
مساله این است که زندگی چندین ساله شما در امریکا پرسش برانگیز است؛ باید فهمید که در این مدت چگونه در امریکا اقامت داشتی و در نبود تابعیت دوم، کار و فعالیت خویش را چگونه دنبال می کردی؟
کسی که در ۱۸ سالگی به گفته خودش به آمریکا رفته و در ۵۲ سالگی به افغانستان برگشته باید توضیح دهد که چهار دهه عمرش را در آمریکا چگونه سپری داشته است؟

پرسش دوم:
قانون اساسی افغانستان در باب همسر خارجی رئیس جمهور تذکر نداده است اما در اکثر کشورها به دلایل امنیتی نداشتن همسر خارجی را برای رئیس جمهور شرط نهاده است. آیا مردم افغانستان نباید بیش از هر مردم دیگری از این رهگذر نگرانی داشته باشند؟ به ویژه آنکه آن همسر، نامسلمان بوده باشد. آقای محترم باید توضیح دهد که چطور مردم بالای ایشان باور بدارند و به عنوان رئیس جمهور ایشان را مورد اعتماد قرار دهند؟
آنکه میخواهد رئیس جمهور یک کشور اسلامی گردد و با حرارت وعده تطبیق احکام اسلامی را میدهد چطور مردم باید باور کنند کسی که همسرش به اسلام تعلقی ندارد؛ همسرش سر و صورت بیگانه با فرهنگ دینی و ملی ما دارد در ادعایش صادق می باشد؟
کسیکه در میان این ملت شریف و سربلند نمی تواند همدم و همرازی به خود پیدا کند و او را به همسری برگزیند چطور می توان او را دوست مردم افغانستان دانست؟

پرسش سوم:
کشورهای اسلامی از سیاست های بیدادگرانه اسرائیل عذاب می کشند تا حدی که در حال حاضر، اسرائیل دشمن شماره یک مسلمانان در جهان شناخته شده است. قرآن مجید در مورد دشمنی یهود با مسلمانان صراحت تمام دارد و نمازگزاران در هر رکعتی از نماز از پروردگار می خواهند راه ایشان را از راه یهود و نصارا جدا بدارد اما تصاویری به نشر رسیده و گزارش هایی منتشر شده است که گواهی می دهند آقای اشرف غنی احمدزی با حلقه های یهودی پیوندهای دوستانه دارد!
آقای احمدزی باید به مردم حق بدهد تا در اینگونه موارد نگران باشند؛ آنچه تا هنوز در دفاع از این اتهام گفته اید پاسخ قناعت بخش نبوده است. کسب معلومات درباره اسلام با مسلمانی و همکار نبودن با یهود و نصارا تفاوت از زمین تا آسمان دارد. فراگیری معلومات درباره تاریخ و تمدن اسلام چه ربطی به ایمان دارد؟ مگر این همه مستشرق را میتوان مؤمن و پایبند احکام اسلامی شمرد؟ پاسخ مستدل و شفاف شما می تواند این ابهام را بزداید و وضعیت بد را به سود شما تغییر دهد.

پرسش چهارم:
تصاویری به نشر رسیده که آقای اشرف غنی احمدزی با ببرک کارمل و دکتر نجیب الله در ایام جوانی عکس یادگاری برداشته اند؛ برخی کسان این تصویر را سندی از همکاری دکتر احمدزی با نجیب و کارمل تلقی کرده اند؛ واقعیت مسئله از چه قرار است؟
راستی مگر شما عضویت حزب دموکراتیک خلق را داشتید؟ مردم افغانستان حزب دموکراتیک خلق را مسئول بربادی این کشور می دانند؛ ولی جنابعالی در کارزار انتخاباتی خویش تصاویر مشترکی را با کارمل و دکتر نجیب الله به نمایش گذاشتید. آیا این عمل افتخار به کارنامه حزب دموکراتیک خلق نیست؟ اگر نیست معنی و مفهوم نشر این پوسترهای مشترک تبلیغاتی چه بوده میتواند؟ به هر صورت؛ از مردم مجاهد و مسلمان افغانستان چطور امید همکاری دارید؟

پرسش پنجم:
جناب دکتر احمدزی! فراوان از وطندوستی حرف می زنید و چنان نشان می دهید که در نهاد شما عشق و محبت افغانستان شعله ور است و در پی آن هستید که این سرزمین ویران و دربدر را به کمک دانش و استعداد خویش آباد سازید که اندیشه نیکویی است و هر انسان وطندوستی باید چنین بیندیشد؛ اما پرسش اینجاست که زمانی هست و بود این سرزمین در معرض نیستی قرار گرفته بود و نیروهای شوروی، افغانستان را لگد مال کرده بودند؛ جناب شما در آن سال ها کجا بودید و چه می کردید؟
آیا این وطن بالای شما این حق را نداشت که اگر گلوله علیه متجاوزین شلیک کرده نمی توانستی صفحه ای در تقبیح خدمت آنها می نگاشتی و دست کم در رسانه های صوتی صدایی در دفاع از افغانستانی که امروز می خواهی حاکم اش شوی بلند می کردی؟
فقط نیم صفحه نوشته و یا پنج دقیقه صدا به عنوان سند نشان بده! وقتی چنین سندی پیشکش ننمائی مردم چگونه به کسی که در دفاع از افغانستان و آزادی آن جبین اش عرق نکرده حالا به حرف هایش باور کنند؟ و چطور او را به ریاست جمهوری برگزینند؟

پرسش ششم:
بگذار این سئوال را صریح تر مطرح کنم؛ در سالهای مقاومت کجا بودید؟ به چه کاری اشتغال داشتید؟ آیا گاهی صدای زنان و کودکان مظلوم ای مرز وبوم را شنیده بودی؟
گزارش ها می رساند که در حمایت از گروه تروریستی طالبان در غرب فعالیت داشتید؛ به سخن دیگر، به گروه ضدحقوق بشری؛ ضد حقوق زن؛ ضد آزادی بیان؛ ضد تاریخ افغانستان یاری می رساندید؟
باشنده های افغانستان بیداد طالبان را از یاد نبرده اند؛ سیاست زمین سوخته که در برخی از نقاط کشور براه انداختند؛ صفحات ننگینی که با کشتار مردم در یکاولنگ، هرات، بلخ و خواجه غار رقم زدند؛ کوچانیدن اجباری مردم کوهدامن را جناب شما با زبان فصیح انگلیسی در غرب توجیه می کردید و با استفاده از متدهای جدید برای طالبان اسناد برائت تهیه می کردید.
در همین تازگی ها، مجرمین طالبان را از زندان بگرام رها کردید و به آن کارتان مباهات می ورزید؛ چطور میان حمایت از حقوق بشر و پشتیبانی از حقوق بشر جمع می آورید؟ تا مردم باور بدارند.

پرسش هفتم:
همکاران و آشنایان دکتر اشرف غنی احمدزی مدعی اند که جناب ایشان در کنار ناتوانی جسمی، به ضعف و کم زوری اعصاب نیز مبتلا می باشد؛ از این رو به غیظ می گیرد و به غضب می افتد؛ اراده خود را از دست می دهد؛ حرف های ناباب به زبان می راند و این امر بار بار حینی که به حیث وزیر مالیه کشور ایفای وظیفه می کرد به سراغ شان می آمده؛ چنین حالتی برای هرکسی عیب پنداشته میشود؛ ولی برای آن که رئیس جمهور یک کشور میشود نقص به مراتب جدی به شمار میرود. بنابرین مردم را چطور میتوان قناعت داد تا سرنوشت شان را به چنین فردی بسپارند؟ آن هم روشن نیست که چی به سراغ شان می آید؛ چه تصامیمی اتخاذ می دارد؛ آن که در یک گفتگوی رسانه ای عادی، خود را برای چند دقیقه نمیتواند آرام بگیرد و نمی تواند با آرامش صحبت کند چگونه میتوان امیدوار بود که وی قادر به اتخاذ تصمیم در آرامش عصبی می باشد؟ فشرده اینکه باید روشن گردد یک شخص ناتوان از رهگذر جسمی و عصبی چگونه محل اعتبار برای مردم برای اداره کشور بوده میتواند؟
به قول شاعر؛ گیرم که خدا جامه دهد کو اندام؟

پرسش هشتم:
جلالتماب محترم! یازده سال پیش در لویه جرگه تصویب قانون اساسی کشور، موضع شما عبارت بود از: 
• مخالفت با رسمیت یافتن فقه جعفری
• مخالفت با رسمی شدن زبان های ازبیکی، ترکمنی، بلوچی، پشه یی، نورستانی، پامیری در محلات شان به عنوان زبان رسمی سوم..
• مخالفت با ذکر نام اقوام در قانون اساسی افغانستان
• مخالفت با ذکر افتخارات جهاد و مقاومت در دیباچه قانون اساسی
لطفاً بفرمائید که آیا به همان اندیشه پیشین خود هستید یا تغیر فکر داده اید؟

پرسش نهم:
آقای احمدزی! از شایسته سالاری و سپردن کار به اهل آن سخن می گویید و به مردم افغانستان وعده میدهید که با فساد اداری مبارزه می کنید و یک اداره توانا و فعال در کشور ایجاد می دارید. ما و همه مردم منتظر چنین روزی هستیم و بدون تردید کشتی طوفان زده افغانستان را تنها چنین اداره ای میتواند به ساحل برساند؛ اما آیا فکر کرده اید که بالفرض شما رئیس جمهور کشور شدید و برای چند روزی به سفر رفتید؛ درین مدت زمام امور را چه کسی عهده دار می شود؟
شوخی نیست؛ صادقانه بگو! چه کسی زمام امور را بدست می گیرد؟ آیا میشود باور کرد؟

پرسش دهم:
در سیزده سال پسین، مردم افغانستان چند امتیاز بین المللی (؟) دریافت داشتند؛ از جمله:
• شیــکپوش تــرین مرد ســـال
• موفــقترین ادیتر جهان( از میان زنان)
• یکی از موفقترین نویسنده های جهان( از میان زنان)
• حقوقدان برتر جهان ( از میان ۲۰ حقوقدان جهان)
نکند که جنابعالی هم از همین جنس امتیازات به مقام دومین متفکر جهان رسیده باشد؟ ورنه کجاست آن اثر ارزشمندتان؟
کجاست آن تراوش مغزی؛ که همه جهان از آن آگاه است و مردم افغانستان از آن چیزی نمی دانند؟
چرا این شاهکار جهانی را پنهان داشته اید و در حق مردم افغانستان بی مروتی به خرج می دهید و به مردم کشور نشان نمی دهید؟ راستش مگر این همه برای عوامفریبی نیست؟
در این مدت آقای روح الله نیکپا به عنوان قهرمان افغانستان در بازی های المپیک مدال گرفت. رسانه های جهانی آن را گزارش دادند؛ تیم فوتبال افغانستان در جنوب شرق آسیا مقام نخست را بدست آورد؛ جهان آنرا دید و مردم به اعضای این تیم افتخار کردند. پس کسی که لقـــب " دومین متفکر جهان" را با خود حمل می کند؛ سنــــدش چیســـــت؟ و گـــــواه اش کدام است؟

پرســـش یازدهــــــــــــم:
رسانه های صوتی و تصویری، چندی قبل گزارش دادند که جنابعالی از این که حضور اعضای طالبان را در زندان ها بدین دلیل که به یک قوم تعلق دارند ناعادلانه توصیف داشتید؛ می توانید توضیح دهید که منظور از این گفته چیست؟ چطور میتوان مجرمین جنگی و جنایاتکاران را بصورت عادلانه در میان باشنده های افغانستان توزیع کرد؟

پرســــش دوازدهــــــــــم:
شاهدان عینی مدعی اند؛ زمانی که حضرتعالی مشاور لخضر ابراهیمی نماینده ویژه سرمنشی ملل متحد در امور افغانستان بودید طرح تخریب تجهیزات جنگی افغانستان را عملی کردید و براساس آن طرح، ده ها قبضه توپ و ده ها تانک افغانستان تخریب گردید؛ در همان زمان به ارتش ۲۰ هزار نفری برای افغانستان اصرار داشتید؛ میتوانید در این باره روشنی بیندازید؟ و بگوید چه مناسبتی میان آن ارتش ۲۰ هزار نفری و اردوی نیرومندی که امروز وعده آن را میدهید وجود دارد؟
...
عبدالحفیظ منصور

No comments:

Post a Comment